ضمیمه A
فهرست الگوها (Pattern List
- مسیر متفاوت (A Different Road): متوجه شدهاید که جهتی که میخواهید در آن پیش بروید با مسیر منتهی به استادکاری در نرمافزار متفاوت است.
- بدترین بودن (Be the Worst): سرعت یادگیریتان کاهش یافته چون از همه اطرافیانتان سریعتر پیشرفت کردهاید.
- اسباببازیهای شکستنی (Breakable Toys): در محیطی کار میکنید که شکست را برنمیتابد، اما برای یادگیری به فضایی امن نیاز دارید.
- مهارتهای عینی (Concrete Skills): میخواهید در یک تیم توسعهی عالی کار کنید، اما تجربهی عملی کمی دارید.
- مواجهه با نادانی (Confront Your Ignorance): شکافهای بزرگی در دانشتان پیدا کردهاید و کارتان نیازمند درک آن حوزههاست.
- فن بر هنر (Craft over Art): باید برای مشتری راهحلی ارائه دهید؛ بین راهحل ساده و امتحانشده یا خلق اثری نو و خیالانگیز انتخاب دارید.
- ایجاد حلقههای بازخورد (Create Feedback Loops): نمیتوانید تشخیص دهید که آیا دچار «ناآگاهی ناآگاهانه» هستید یا نه.
- عمیقتر کاویدن (Dig Deeper): تنها دانش سطحی از ابزارها و فناوریهای گوناگون دارید و هنگام مواجهه با مسائل سختتر مرتب به بنبست میخورید.
- نقشهی خود را ترسیم کن (Draw Your Own Map): هیچیک از مسیرهای شغلی پیشنهادی کارفرمایتان با شما سازگار نیست.
- گسترش پهنای باند (Expand Your Bandwidth): درکتان از توسعهی نرمافزار محدود و متمرکز بر جزئیات پایینسطحی کار روزمرهتان است.
- نادانیات را آشکار کن (Expose Your Ignorance): شکافهای بزرگی در دانشتان یافتهاید و میترسید دیگران فکر کنند نمیدانید چه میکنید.
- ابزارهای آشنا (Familiar Tools): در تخمین کار دچار مشکل میشوید چون ابزارها و فناوریهایتان خیلی سریع تغییر میکنند.
- یافتن استادان (Find Mentors): وقت زیادی صرف اختراع دوبارهی چرخ و برخورد با بنبستها میکنید و نمیدانید از چه کسی راهنمایی بگیرید.
- ارواح همفکر (Kindred Spirits): بدون استادان راهنما و در فضایی ماندهاید که با آرزوهایتان ناسازگار است.
- یاد بگیر چگونه شکست میخوری (Learn How You Fail): مهارتهای یادگیریتان موفقیتها را تقویت کرده، اما ضعفها و ناکامیها همچنان باقیاند.
- پرورش اشتیاق (Nurture Your Passion): در محیطی کار میکنید که شور و اشتیاقتان برای فن را خفه میکند.
- تمرین، تمرین، تمرین (Practice, Practice, Practice): کارهای روزمرهتان مجالی برای یادگیری از طریق اشتباه باقی نمیگذارد.
- پیوسته بخوان (Read Constantly): مفاهیم بنیادی و عمیقی وجود دارند که با وجود مهارت ظاهریتان هنوز از درک آنها عاجزید.
- فهرست مطالعه (Reading List): شمار کتابهایی که باید بخوانید سریعتر از توان مطالعهتان رشد میکند.
- آنچه میآموزی را ثبت کن (Record What You Learn): بارها یک درس را یاد میگیرید اما هر بار از خاطرتان میرود.
- بازاندیشی حین کار (Reflect as You Work): با افزایش سالهای تجربه، منتظر «الهامی» هستید که ناگهان شما را «باتجربه» کند.
- بازگشت به شایستگی (Retreat into Competence): در برابر گسترهی عظیم نادانی خود احساس ناتوانی میکنید.
- آرنجبهآرنج (Rubbing Elbows): حس میکنید روشها و فنون برتری وجود دارد که از شما پنهان ماندهاند.
- دانستههایت را به اشتراک بگذار (Share What You Learn): از اینکه اطرافیانت به سرعت شما یاد نمیگیرند، دلسرد شدهاید.
- در سنگر بمان (Stay in the Trenches): ترفیعی گرفتهاید که شما را از برنامهنویسی دور میکند.
- مطالعهی کلاسیکها (Study the Classics): افراد باتجربه مدام به مفاهیمی از کتابهایی ارجاع میدهند که فرض میکنند شما خواندهاید.
- انگیزههای پایدار (Sustainable Motivations): در جهانی از پروژههای مبهم با مشتریانی با خواستههای متناقض گرفتار شدهاید.
- کف را جارو کن (Sweep the Floor): برنامهنویس تازهکاری هستید و باید اعتماد تیم را به دست آورید.
- عمق دریا (The Deep End): میترسید مسیر شغلیتان به رکود رسیده باشد نه سکونِ پایدار.
- راه طولانی (The Long Road): میخواهید استاد نرمافزار شوید، اما این خواسته با انتظارات اطرافیان در تضاد است.
- کمربند سفید (The White Belt): برای یادگیری میجنگید چون تجربهی قبلیتان یادگیری مهارتهای جدید را دشوار کرده است.
- اشتیاقت را آزاد کن (Unleash Your Enthusiasm): هیجان و کنجکاویتان را پنهان میکنید تا با تیم هماهنگ شوید.
- از منبع استفاده کن (Use the Source): چگونه میتوانی بفهمی کارَت خوب است وقتی اطرافیانت قادر به تشخیص کد خوب از بد نیستند؟
- از عنوانت استفاده کن (Use Your Title): هنگام معرفی خود در جمعهای حرفهای احساس میکنی باید تفاوت میان مهارتت و سمت شغلیات را توجیه کنی.
- اولین زبانت (Your First Language): چند زبان میدانی، اما در هیچکدام روان نیستی.